يادداشت سردبير٬ شماره ١۶٨

جنگ تروريستها؛
در سالروز ١١ سپتامبر
سياوش دانشور

با عمليات تروريستى ١١ سپتامبر ٢٠٠١ جهان و تقابلهاى آن وارد فاز نوينى شد. جنگ تروريستها اگرچه منعکس کننده کليه کشمکش ها و رقابتهاى جهانى دولتهاى سرمايه دارى نيست اما هنوز نقش اساسى در تقابلهاى منطقه اى و جهانى دارد و بويژه با گسترش تبليغات جنگى تروريسم اسلامى و تروريسم دولتى ميرود که جايگاه و ابعاد بسيار هولناک ترى بگيرد.

١١ سپتامبر براى دولت آمريکا که ابرقدرتى اش در جهان از کف رفته بود موقعيت طلائى اى بود تا بار ديگر ماشين نظامى اش را به حرکت در آورد و قدرتش را به جهانيان گوشزد کند. حمله به افغانستان و حمله دوم به عراق و سازماندهى انواع نيروهاى باند سياهى در منطقه در کنار ارتش آمريکا٬ اگر براى مردم منطقه ميليونها کشته و نابودى جامعه و زندگى شان را ببار آورد و مرتجعين و آدمکشانى ديگر را توسط دمکراسى بر زندگى شان حاکم کرد٬ اما نتوانسته است معضل آمريکا را در جهان امروز حل کند. تز "نظم نوين جهانى" جائى گم و گور شد. کسى از حال و روز استراتژى "خاورميانه بزرگ" خبرى ندارد و مدافعين و مفسرين اوليه اش جائى آفتابى نميشوند. کسى نميتواند بگويد دمکراسى موشک کروزى در عراق و افغانستان براى مردم "رفاه و امنيت و دمکراسى" و کمى خوشبختى ببار آورده است. بجز عده اى هميشه دست به سينه پنتاگون٬ همه از شکست اين سياستها و پيامدهاى مخربش بر زندگى ميلياردها انسان حرف ميزنند و نيروهاى ارتش آمريکا با چند هزار کشته و کوله بارى از نفرت بخشا دارند به خانه هايشان برميگردند.

جنگ تروريستها اما ادامه دارد و سالروز ١١ سپتامبر براى دولتهاى تروريست وسيله تداوم تبليغات نخ نماى "جنگ عليه ترور" و تخته پرشى براى تداوم و گسترش سياست تروريستى و ميليتاريستى است. در طول اين سالها جبهه هاى جنگ کم و زياد شد اما جنگ تروريستى هيچوقت متوقف نشد. سياست ميليتاريستى هيچوقت در استراتژى منطقه اى و جهانى آمريکا کنار نرفت بلکه نوع کاربرد آن در ميان بخشهاى مختلف هيئت حاکمه آمريکا مورد مشاجره بود. تروريسم اسلامى بخشى از شکست طرف مقابل را به پيروزى خود ترجمه کرد و براى عراق بعد از آمريکا نقشه ها در سر دارد. در افغانستان سازش با طالبان سر دسته تروريستها به تنها راه "صلح" و سرپا نگهداشتن دولت پفکى و ارتجاعى - اسلامى کرزاى تبديل شده است. جنبش اسلام سياسى و تروريسم اسلامى در تلاش است که در هر گوشه دنيا جبهه جديدى باز کند و در اين تقابل تروريستى٬ که اساسا جدالى برسر قدرت سياسى و سهم فراکسيونهاى مختلف بورژوائى از آنست٬ جاى پاى خود را محکم کند. کانون جديد اين تقابل جمهورى اسلامى بعنوان مهمترين حکومت اسلامى منطقه است که تلاش دارد جنبش اسلامى را به يک نيروى اتمى تبديل کند.

در نهمين سالروز ١١ سپتامبر همان حد تبليغات جنگى٬ که بخشى از مانور ديپلماتيک و سياست اعمال فشار است٬ در خود کابوسى وحشتناک و بيانگر ظرفيت بغايت جنايتکارانه اى است که جنگ جديد تروريستها ميتواند براى صدها ميليون انسان بيگناه به ارمغان بياورد. ديگر صرفا بحث موشک هاى کروز و استفاده از بمبهاى کثيف و ريختن "بمب هاى دقيق و هوشمند" نيست٬ بحث برسر جنگ اتمى است. روز روشن دارند براى ممانعت از اتمى شدن حريف تهديد به بمباران اتمى ميکنند. حمله اتمى به ايران که قريب دهسال پيش در تبليغات جنگى توسط رئيس جمهور فرانسه به آن اشاره شد٬ امروز جزو داده ها و مفروضات دستگاههاى تبليغاتى است. طرف مقابل نيز در اين توهم است که با چند کلاهک اتمى که بر موشکهاى ساخت اين و آن سوار شده و يا با آزمايش يک بمب اتمى دنيا را به پذيرش خود مجبور ميکند. عربده ميکشند که "تمام منطقه و جهان را به هدف تبديل خواهيم کرد". مستقل از اينکه دامنه جنگ و ديپلماسى تروريستها به کدام تعادل ميتواند بيانجامد٬ نفس خطرى که امروز بالاى سر مردم جهان و در کانون آن مردم ايران و منطقه چرخ ميزند از اهميت جدى برخوردار است. بحث برسر خطر فورى جنگ و يا بمباران ايران نيست٬ هرچند نميتوان بسادگى از کنار اظهارات تند اخير تونى بلر مبنى بر حمله به ايران و يا تهديدهاى مرتب ژنرالهاى ارتش آمريکا رد شد. مسئله اينست که چگونه ميتوان خطر چنين جنايات هولناکى را دفع و يا منتفى کرد؟

در آستانه نهمين سالروز ١١ سپتامبر دنيا همچنان در تهديد تروريستها اسير است و خطر ترور و جنگ و کشتار مردم بيدفاع بيش از هر زمان وجود دارد. نه فقط تروريسم منتفى نشده است بلکه به جزئى از زندگى ثابت مردم در تمام دنيا تبديل شده و بويژه در منطقه خاورميانه هر روز به انحا مختلف قربانى ميگيرد و نفرت توليد ميکند. در يکسال گذشته تحولات سياسى در ايران فاکتور جديدى در معادلات سياسى وارد کرد و آن اينبود اگر مردم بطور مستقل عليه جمهورى اسلامى برخيزند٬ بسيارى از محاسبات و نقشه هاى اردوهاى تروريستى و جريانات ارتجاعى دولتى و غير دولتى نقش بر آب ميشود. افکار عمومى جهان متوجه شد که يک نيروى بالقوه ضد تروريستى وجود دارد که پيروزى آن ميتواند کل معادلات منطقه را زير و رو کند. مردم دنيا فهميدند که کارگران و اکثريت مردم محروم ايران جمهورى اسلامى را نميخواهند و اين حکومت يک سلطه سياسى است که بزور کشتار و شکنجه و تجاوز و اعدام سرپاست. اما حمله به اين حکومت جنايتکار توسط تروريست هاى کمپ مقابل٬ نه تنها تلاش مردم براى رهائى از جمهورى اسلامى را بسيار سخت تر و چه بسا براى مدتى عقب مى اندازد بلکه تروريسم اسلامى را به يک جريان افسار گسيخته تبديل ميکند.

در آستانه سالروز ١١ سپتامبر تقابل با تروريسم اسلامى و تروريسم دولتى آمريکا و اسرائيل و متحدينش هنوز دست طبقه کارگر و مردم آزاديخواه ايران است. سرنگونى انقلابى جمهورى اسلامى توسط کارگران و مردم محروم ايران تنها پلاتفرم واقعى پايان دادن واقعى به تروريسم و ميليتاريسم و نفى تهديد حمله به ايران است. صلح پايدار و همزيستى مردم منطقه و دستيابى به جامعه اى خوشبخت از جنگ تروريستها بيرون نمى آيد. جنگ تروريستها تنها منشا عميق کردن مشقات مردم و عروج انواع عقب ماندگى و ارتجاع فکرى و فرهنگى و سياسى است. پايان دادن به تروريسم کار بشريت متمدن و کار جنبشهاى سياسى و طبقاتى پيشرو و سوسياليست در منطقه و جهان است. "عليه جنگ٬ عليه جمهورى اسلامى٬ براى آزادى و رفاه همگان!" اين چهارچوب سياستى مستقل و آزاديخواهانه است که در ايران و جهان ميتواند عليه تهديد جنگ و سياست تحريم اقتصادى و رفع مخاطرات پيش رو بميدان آورد. راه سومى وجود ندارد. *